- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
غم علی غصه علی ناله علی درد علی دم عـلی آه علی خستهتـرین مرد علی گرمی جنگ به شمشیر علی بود ولی پیش هر اشک یتـیمی عرق سرد علی گردو خاکی به ره انداخت که گم شد خیبر همه دیدند که برخاست از آن گرد علی گرهای کار علی خورد که افـتاد از پـا گر چه از کار دو عالم گره واکرد علی غـیـر یک داغ مـیـان هـمـه آمـاج بـلا خم به ابروی خـودش آه نـیاورد عـلی هیچکس محرم رازش نشد و تنها ماند بعد از آن زوج جوانش همه جا فرد علی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
هر که از سفرۀ ایمان تو شک بردارد بِـروَد حاصل خود را ز دَرَک بردارد آسـمـانِ سـرِ ما سـایـۀ اولاد عـلیست پس محال است که این سقف ترک بردارد مثل این است که بیحیدر کرار، خـدا شمس را از دلِ مجموعِ فلـک بردارد لـعـنتُ الله…مـِن الآنِ اِلـیٰ یـومِ الاَبـد به هر آن که قدمِ غصبِ فدک بردارد نشوَد ساحتِ دریا، نجس از پوزۀ سگ منطقی نیست، که این آینه لَک بردارد بیگمان صاحبِ دولت بِشود هر که کَفی از سرِ سفـرۀ تو، نان و نمک بردارد در عیارِ دلِ ما عشقِ علی جلوهگر است آن زمانی که خدا سنگِ محک بردارد منکرِ حق علی را صد و ده بار، بگو برود حاصل خود را زِ درک بردارد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
اولین بـار عـلـی گـفـتم و جـانـم دادند با عـلی در رگ غیرت ضربانم دادند یا عـلی گـفـتم و مـعـیار نـشـانم دادنـد با تـماشـای نجـف جـان جـهـانـم دادند لب من تا که به انگور ضریح تو رسید لرزه افتاد به جان و ز سرم عقل پرید اسم اعـظم همه جا نام عـلی بود علی مظـهـر لطف خـداوند جـلی بود عـلی در شب جـهـل چـراغ ازلی بود عـلی به خـدا در هـمه آفـاق ولی بود عـلـی قبل از ایجاد علی نقـش به دلها میزد بر گِل شیعه چه با حوصله امضا میزد هر که از جام تو نوشید خدا باور شد هر که سودای جهان داشت تو را نوکر شد رند آن بود که دنبـاله روی قـنـبر شد حرف سلمان شد و دیدم ز ملک سرتر شد حُبّ حـیـدر شده مبـنـای مـسلـمانی ما از عـلـی بـوده مـسـلـمانی ایـرانی مـا نـوکـرت نـزد تـو آرامـش فـردا دارد بینیاز است هر آنکس که علی را دارد مـلـکـوت نـجـفـت ارزش دنــیــا دارد هر که از عشق تو دیوانه شود جا دارد معنی دست خدا دست توانای علیست بهترین نام جهان نام دل آرای علیست بیعلی هیچ نمازی به خدا واصل نیست قبله یک لحظه به بدخواه علی مایل نیست جز علی شیعه امیری به جهان قائل نیست بیعلی دعوت یک عمر نبی کامل نیست نفـسی از تو اگر وقت حـسابش برسد به همه خـلـق خـداونـد ثـوابـش بـرسد دم تو معجـز عـیـسای مسـیـحا میشد روشـنـایت یـدِ بـیـضایی مـوسا میشد به خلیل عشق تو بردأ و سلاما میشد گره نـوح به یک نـاد عـلـی وا میشد یـار شبهـای حـرایی مـحـمـد بـودی مثل زهـرا ز همه خلـق سرآمد بودی مظهـر قهـر خـدا تـیغ دو ابروی علی میوزد از شب معراج نبی بوی علی تکـیه زد پرچـم اسلام به بازوی علی اُحد انگشت به لب مانده ز نیروی علی ذولـفـقـار تـو خـدا را به تـغـزل آورد جبرئـیل ایه برایت عـوض گـل آورد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
شهـریار مُـلک دلهـایی نمیدانم کهای؟ جانـشـین حق تـعـالایی نمیدانم کهای؟ تا خدا میبـیـنـمت یا با خدا میبـیـنمت همنشین با ذات یکـتایی نمیدانم کهای؟ سین سِرّی، رای رمزی، حای حییّ، نون نور تحت بـسـمالله را بـایی، نمیدانم کهای؟ آسمانی یا زمین؟ یا ماه یا مِهری، بگو رعد؟ باران؟ ابر؟ دریایی؟ نمیدانم کهای؟ آدمی، نوحی، خلیلی، هود و نوح و صالحی؟ یا کـلیمی یا مسیحـایی؟ نمیدانم کهای؟ زمزمی؟ رکنی؟ مقامی یا صفا و مروهای؟ گرچه دانم فوق اینهایی نمیدانم کهای؟ انـبـیا را رهـنـمایی، اولـیا را رهـبـری مؤمنین را نیز مولایی، نمیدانم کهای؟ از بشر بالاتری و از مَـلَک نیکـوتری فوق فوق معـرفتهایی نمیدانم کهای؟ همچنان شمعی که تنها سوخته در انجمن در میان جـمع تـنهـایی نمیدانم کهای؟ وسعت ملک خداوند است زیر سایهات آفــتـاب عــالـمآرایی نـمـیدانـم کـهای؟ اوّلـی و آخـری و بـاطـنـی و ظـاهـری سـید و مـولا و اولایـی نمیدانم کهای؟ گرچه جان عالمی عـالم تو را نشناخته گرچه در مایی و با مایی نمیدانم کهای؟ گه شود خم نخل طوبی پیش سرو قامتت گه کنار نخل خرمایی، نمیدانم کهای؟ گه شب معراج گردی با محمّد همنشین گـاه بـر ایـتـام بـابـایی نـمیدانـم کهای؟ رخت نو از آن قـنبر، جامۀ کهنه ز تو او غلام است و تو آقایی، نمیدانم کهای؟ هم امـیـرالمـؤمنینی، هم امـام المـتـقـین هم ولی حـق تـعـالایی نـمیدانم کهای؟ گاه بر تخت خلافت، گاه در قعـر قنات گاه پـائـین، گاه بـالایی نـمیدانم کهای؟ گاه با حکم پیمبر میروی در کام مرگ گه اجل را حکم فرمایی نمیدانم کهای؟ گاه با عـیسی ابن مریم بر فراز آسمان گاه با موسی به سینایی نمیدانم کهای؟ اینکه مدح توست در آوای«میثم»روز و شب نای جانش را تو آوایی نمیدانم کهای؟
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
ای زنـدۀ نــمـاز و شـهــیـد دعـا عـلـی ای جـلـوۀ جـمـال تـو نـور خــدا عـلـی نقشی نشسته در نفـس پاک همدلیست نـام تو ای هـمـیـشـهتـرین آشـنـا عـلـی گل کرد با طراوت دست تو ذوالفـقـار در مرد خـیـز حادثه «لافـتـی»، عـلـی غیر از نبی، تو را به که پیوند جان و تن؟ غیر از خدا، تو را به چه کس اعتنا، علی؟! قهر تو پشت فـتنه شکـست و سر نفاق تـیـغ تـو کـرد حـق عـدالـت، ادا عـلـی شیعه، چهارفصل وجودش بهار توست در امـتـداد سـبـزترین لحـظـهها عـلـی گلخانهای که در نفـس جان شیعه است بـوی غـدیـر میدهـد و کـربـلا، عـلـی شاید بهانهایست به دیدار تو، بهـشت! ورنه کم است مِهر تو را این بها، علی! صد کوفه دست عاطفه بر سفره تو بود وین راز سر به مُهر نشد بر ملا، علی چرخ بخیل، دست کریمت ستود و دید نـان تو را به سـفـره هر بینـوا، عـلی «آشفته» دل به تـار خـیال تو بـسـتهام با مرگ هم نمیکنم این رشته، وا علی
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
خاتـم پُـر بها دهـد از کـرمش گدای را فـقـط بـرای او بـخـوان آیـۀ انّـمـای را طناب بستهای اگر به دستهای باز او به روی خلق بستهای دریچۀ سخای را صوت سلونیاش چنان شوق سوال میدهد جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را عرش به لرزه میدهد هیبت حیدری او در آن زمان که شانهاش لمس کند عبای را مسیحِ دستهای او زنده کـند مسیح را کـلـیم اژدها کـند با مـددش عـصای را روحالامین مقابلش سجدۀ شکر میکند دیـده یقـین درون او قـبلۀ حق نمای را خدا نخواندمش ولی دیده جنون عاشقان در نجـف عـلـی فـقـط تجـلّی خـدای را
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
ای اخـمِ تـو جـهـنم، لبـخـندِ تو بـهـشتم عـشقِ تورا خـداوند آمیخت با سرشـتم حتیٰ اگر عـلی را از بُعـدِ دین نـبـیـنی آه ای دمَت مسیحا من خُـشکی کـویرم صـدبـار زنـدهام کن تا پـای تو بـمـیرم پیش از ازل تویی تو، بعد از ابَد تویی تو اسلامِ بیتو یعنی: شهری که رویِ آب است با فکرِ ابن ملجم، قتلِ علی ثواب است نه عاشقِ علی نیست بیشک مرید غیر است یک عده از همه دین فکر زیان و سودند آنان که راه دین را با زور میگوشودند لبخـنـدِ تو تمامِ فـرهـنگِ پـهـلوانیست پـاشـید دشـمـنِ تو آب دهـان به رویَت اما تو خم نکردی ابرو از این خصومت بیآبـرو نکردی عَـمـروبن عَـبـدود را جانم عـلی سکـوتم جـانم عـلی کـلامـم جانم عـلی شـروعـم جانم عـلی تمـامم بگـذار امـشـبی را بیپـرده مَست باشم ای عطرهای دنیا یک تارِ گـیسووانت شیرانِ هر قـلـمرو در چنگ آهووانت گـفـتـنـد اهل فـتـنـه؛ او فـتـنهسـاز بوده تنها رفیقت عمری، بعد از خدا خدا بود در خانۀ یتـیـمان نفـرین به تو دعا بود از علم و دانش تو، از فهـم تو نگفـتـیم در هیچ دوره عشّاق دور از خطر نبودند دلـدادهگـان حـیـدر افـراط گـر نـبـودند حالا جهـان اسـلام باید که خـون ببارد گـفـتم عـلی و بـاید مثـل تو مَـرد باشـم در هر سکـوت سـردم گرم نـبرد باشم یکروز دلـبـری از نـسل شـما میآیـد
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
منم مدیون آن شاهی که در عالم گدایش را به شاهی میرساند گر بگیرد دستهایش را دلم جا مانده در صحنی که جنّت آرزو دارد خدا بخشد به او گردی ز ایوان طلایش را علی، آن آیت اللهی که در معراج میگویند شنیده دم به دم در عرش؛ پیغمبر صدایش را علی، کوه صلابت که دل عالم به او گرم است شود اسب یتـیمی تا نبیند اشکهایش را بروجردی و کمپانی و قاضی و خمینیها بریزد بیش از اینها گر تکاند او عبایش را به عشق او گل ما را سرشتند از ازل وقتی به هم آمیختند اشک علی و خاک پایش را بگو با ما بیاید تا نجف هر کس زمینگیر است بگیرد از کبوترهای این مرقد دوایش را علی را خواندم و بیاختیار الله اکبر شد! علی را میشناسم، میشناسم پس خدایش را
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
شـگـفـتـا کـرامـات مـاهـی تـمــام چه ماهی که لبخـنـد بیت الـحـرام چه ماهی که خورشید حِجر و حَجَر چه ماهی که مهتاب رکن و مقـام چه مـاهـی چه مردی سلامٌ عـلیه چه مـردی چه مـاهی عـلیهالسلام چه حُسن شـروعیست ماه رجب چه حُـسن خـتـامیست مـاه صیام همه عمر او یک نماز است و بس سکـوتش قعـود و خروشـش قـیام دم از حـق زده دم بـه دم تـیـغ او دمی در مصـاف و دمی در نـیـام چه ژرف است آری چه ژرف و شگرف کــلامُ الامــیـــرِ امــیــرُ الــکــلام علی نور مطلق عـلی خیر محض علـی لطف کامل عـلی فـیض تام عـلی مرد رزم و عـلی کوه عـزم عـلی شور بـزم و عـلی نـور جام عـلـی؛ نه بگـو جـان خـیـر النـسا عـلـی؛ نه بگـو نفـس خـیـر الانـام عـلی؛ نه محـمـد به نفـس و نفَـس عـلی؛ نه محـمـد به خـلق و مرام در اوصـاف آن حُـسن بیخـاتـمه رسیـد این چکامه به حُـسن خـتام به لب دارم این نغـمه را دم به دم به سـر دارم این سایه را مسـتدام امـیـری حـسـیـنٌ و نـعـم الامـیــر امــامــی عـــلـیٌ و نــعــم الامــام
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
صاحب اسرار «سُبْحانَ الّذي أَسْرى» علیست بـین آیـات الـهی، آیت کـبـری عـلـیست «قُلْ هُوَ اللَّهُ أحَد» تفسیری از اخلاص اوست در کمال بندگی یکـتای بیهـمتا علیست حـافـظ جـان عـلی « فَـاللَّهُ خَـيْـرٌ حافِـظا» حافـظ قرآن به «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا» علیست آیت الکرسی به اسم اعظمش مستمسک است ای مسلمانان به قرآن «عُروةُ الوُثقی» علیست سِیرْ در «ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض» کُن چشم دل وا کن ببین پیدا و ناپیدا علیست « اُدْخُـلـُوهـا بِـسَـلامٍ ذلِـكَ يَـوْمُ الْـخُـلُـودِ» در مقام قاف قرآن جنّت الاعلی علیست از « أَلَمْ أَعْهَـدْ إِلَيْـكُمْ يا بَني آدَمَ » بپـرس تا بدانی در وفای عهدِ حق «اَوْفی» علیست آسـمــان « رَبَّـنـا أَنْـزِلْ عَـلَـيْـنـا مــائِـدَه » سفرهدار «اَنْتَ خَیْرُ الرّازقین» مولا علیست نور علمش «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ» است «عَلَّمَ القرآن» علی و «عَلَّمَ الاَسما» علیست لوح محفوظ خدا، «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» در دو عالم «يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما يَخْفی» علیست در طریقـت، رایت « إِنَّا هَـدَيْـناهُ السَّبـيل» رهـنمای « اَلّذِينَ جاهَـدُوا فـينا» علیست اخــتــر تـابـنـدۀ « إِنَّ عَــلَـيْـنـا لَــلْـهُـدى» ماه ظلمتسوز «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى» علیست نوح، ایمن ماند از طـوفان به یمن نام او باء «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» علیست روح رحمان، قلب قرآن، جان یاسین، نفس فجر صاحب قدر و معارج، شاهد إسری علیست عمره و حج و طواف و کعبه و رکن و مقام زمزم و سعی و صفا و مروه و مسعی علیست یا علی و یا عظیم و یا غفـور و یا رحیم یا الهی! مَظهَرِ اسمَائِکَ الحُسنی علیست یاد او «تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» کند در نماز قرب «ذکر اللهاکبر» یا علیست سجده، راز سر به مُهری بود و آخر فاش شد رازدار «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَی» علیست بشنو از احـمد حدیث «حیـثما دار» علی تا ببینی هر طرف رو آورد حق با علیست تیغش «أَنْزَلْنَا الْحَديد» و ضربتش «بَأْسٌ شَديد» بهترین توصیف فتحش «لا فتی الاعلی» است ذوالفـقار، اثبات حق و نفی باطـل میکند بیگمان فاروق اعظم در جهان تنها علیست
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
آنکه را حُبِّ علی نیست به دل، از ما نیست هرکه شد شیفـتۀ عشق علی، تنها نیست سائل و ریـزهخـور و خـادمِ درگاهِ توأیم جز علی هیچ کسی بر دل ما مولا نیست مـدد از حـیـدر کـرار فـقـط مـیجـوئـیـم أغـنـیا را غـمِ افـزون و کـمِ دنـیـا نیست گـشـته بـازنـدۀ دنـیـا و قــیـامـت قـطـعـاً آنکه بر لوح دلش حُبّ عـلی پیدا نیست! مـا مـسـلـمـان شـدۀ مـکـتـب آلُ الـلّـهـیـم زنـدگی بـیعـلی و آل عـلی زیـبا نیست
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
او بر امور عـالم ناسـوت ناظم است هرکس که غرق یاد علی نیست نادم است ما سجده سمت سـاقی میخانه میکنیم زیرا شراب آتش عشقش مداوم است روح الامین به شوق نجف گریه میکند جبریل در حوالی آن بقعه خادم است در ماورای عـرش عـلی سیر میکند بر راههـای عـالَـم ما نـیز عـالِم است وقتی که خال او حجرالاسود دل است هر مَحرمیکه شهر نجف رفته مُحرم است فرمود ضربهای زده و ضربهای زنید در حیرت از عدالت او ابن ملجم است جایی که ذوالفقار علی در غلاف نیست عریان شدن مقابل این تیغ لازم است تـنها به تـیـغ ابـروی او جان ندادهایم در این قتال وعـدۀ دیدار مجرم است زینت گرفت مجـلس ما با عـلی علی نامش هـمیشه مایۀ فخر مراسم است
: امتیاز
|
مدح مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
گـفـتیم هر زمان همه جا مرتضی علی ذاکر شـدیم ذکـر تو را مـرتضی عـلی از مـدح تو هـمـیشه قـلـم شـرم میکند ای قـدّ شعـر پیـش تو تا مرتضی علی اخلاص و موُمنون و زمر؛ حمد و کافرون یاسین و عادیات و سبا، مرتضی علی تفـسـیر تو به دست کسی پا نداده است شأن وجـود "نقـطۀ با " مرتضی عـلی مـعـراج هم نـبـی به تمـاشای تو رسید یعنی صعود کرده الی... مرتضی علی اعجاز تو همین که چهل جا به یک زمان دیده شدی تو چشم خدا- مرتضی علی مـا سـائـل صــفـات جــمـالـیّـۀ تــوأیـم یا مظهـر العجـائب و یا مرتضی عـلی گفتی:"فمن یمت یرنی"پس زمان مرگ فـریاد میزنـم که بـیا! مـرتضی عـلی دراین جهان وهرچه در او هست هو بکش میگردد انعکـاس صدا مـرتضی علی
: امتیاز
|
مدح مولا از زبانحال حضرت علی علیهالسلام
من ذکـر بـسـم الله الـرحمن الـرحـیـمم تـصـویـر اســمـاءِ خــداونـد کــریـمـم مـن قــل هــو الـلـه احــد را رازدارم یـعـنـی عـلـیِ عــالـیام، ذکـر قـدیـمـم من ذکـر الله الـصـمـد را عـینِ معـنـام عـیـنِ خـداونـدِ عـلـیـمم، من عـلـیـمـم از کـعـبه راز لـم یـلـد بـاید بـپـرسـیـد لم یولَدَش، خود پاسخی از آن حریمم کـفـواً اَحـد را فـاطـمـه مـعـنا نـمـوده: خَلقاً و خُلـقاً چون عـلی خَلـقِ عـظیمم هـمـتای کـوثـر، کـفـوِ زهـرای بـتـولم أبتر سزاوار است بر خـصمِ عـقـیـمم کِـی زادگـاه دیگـران در کعـبه بـاشد؟ من صاحب بیتُ اللَّهَم، رُکنم، حَطیمم۱ من کعبهام، من قـبلهام، من عـینِ ذاتم میـزانِ دین، یعـنی شریعت را حریمم من در رکـوعِ خـویش، مُحـییِ زکـاتم مـجـریِ احـکــام خــداونـد حـکــیـمـم آن حاکمِ شرعم که در وقت قـضاوت حـتـی بـرای دشـمـنـان خـود حـلـیـمـم خـود پـادشـاه عـالـمـم، امـا بـه زُهـدم این بس، که فرش کُـلبهام، تنها گِـلیمم حتی بـرادرهـای خود را مـنـع کـردم زانچه به بیت المال باشد زرّ و سیمم جـانِ پیـمـبـر هـسـتم و نـفـسِ رسالت سلطان عـالـم هـسـتم و عـبـدالکـریمم من سفـره دار خلـقت و کـون و مکانم رزق سماوات و زمین، بـارِ عَـمیمم۲ کوه و در و دشت و دَمن یک گوشه چشمم بر بادها فـرش سلـیـمان، یک نسـیـمم موسی عصا انداخت، کردم اِژدهایش در طور سـیـنا، یـارِ مـوسای کـلـیـمم عیسی نفَس زد، مُرده را من زنده کردم عـالـم شـود إحـیـاء از عـطرِ شمـیـمم آتش به ابراهیم اگر بَرد و سلام است نــامِ مــرا آورد، مـن قـلـب ســلــیـمـم راه زمـیـن، راه ســمــا، راه کُــراتــم تنها در عـالـم من صراط المستـقـیـمم بر لـشگـر پیـغـمـبران، مـولا منم من بر احمد مخـتـار چون سیبِ دو نـیـمم من اولـیـن مـؤمـن بـه اسـلامِ رسـولم خـود در تـمـام کـارها با او سـهـیـمـم با نَـصِّ پـیـغـمـبـر امـیـرالـمـؤمـنـیـنـم تـنـهـا مـنـم دارای این اسـم عـظـیـمـم من جـانـشـینِ حـضـرت خـتـمی مـآبم داده ولایــم را خـــداونــد عــلــیــمــم اولاد مـعـصـومـم، امـامـانِ مـبـیـنـنـد آری امـامـانِ مـبـیـن را هـم زعـیـمـم حـتـی ولایت بـر هـمــه کــفّــار دارم پس منکرانم را بخـوان خـصمِ لئـیـمم کی میتوان شاعر کِشد پَر در حریمم دسـتـانِ من بـنـوشت ابـیـاتِ فـخـیـمـم حق«لافتی الا علی» در شأنِ من گفت در جبهه وحشت میکند دشمن ز بیمم من پـهـلـوان خـیـبر و بدر و حُـنـیـنـم من قـالـعِ هـر یل یلِ بـاز و ضخـیـمم با جـاهـلـیَّـیت در سـتـیـزم تا به آخـر مـن دشـمـنِ دیـرینِ شـیـطان رجـیـمم چشمان اهل فـتـنـه را من کـور کردم آرامـشِ مَــردم در اوضـاعِ وخـیــمـم ابطالِ باطل میکـنم، احـقـاقِ حق نیز فـاروقـم و در این سِـمَـت دُرِّ یـتـیـمـم هر منحـرف را از رهِ خود بـاز دارم تحریفِ دین را بر نمیتابم، قَـویـمم۳ هر روز با کفر و نفاق و شرک در جنگ هـر شـام، سـفـره دارِ أطـفـال یتـیـمـم دست خـدا، چـشم خـدا، گـوش خـدایم هر صحبتی باشد به هر جمعی، فهیمم من دستِ مهـدی میشوم روز عدالت من قـاسـمِ کیـفـر ز جـنّت تا جحـیـمـم عقبای من زهـراست، دنیایم که پاشید با فاطمه، صحرای محشر من قـسیمم در پیش من بازوی زهرا را شکستند بستـند پـیـشِ او دو بـازوی حَـجـیـمـم سیلی زنَم، آنکس که نامـوسِ مرا زد من ظلم دیـدم وَز غم زهرا ظَـلـیـمم۴ من از مـدیـنـه تا نجـف در انـتـظـارم تـا صبـحِ روز انـتـقـام آنـجـا مـقـیـمـم از کوفه تا شام است، هر روزم عزادار شبهـای جـمـعه کـربـلا خوانِ نـعـیـمم عـالـم بگِـرید بر حسینِ من که گـوید: پُر غصه تر از قـصۀ کهـف و رقـیـمم رأسِ بریـده دیده کس، قـرآن بخواند؟ من ناطقِ قرآن و مقـتـولِ خـصـیمم۵ گـودال بود و پـیـکـرم زیر سُـم اسب من بودم و حـالِ مناجـات صمـیـمـم۶ تـنهـا کلامـم: یا غـیاث المستـغـیـثـین! این جانِ بی جان است، احسانِ قدیمم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
هر كس تو را نداشت لیاقت نداشتهست هر كس نشد فدات، سعادت نداشتهست در چشم اهل معرفت از خار كمتر است هر كس كه رنگ و بوی ولایت نداشتهست فـیـضـی نـبـرده از بــركـاتِ مـحـبـّتـت از دشـمنت، دلی كه بـرائت نداشتهست بیامتحـان مِهـر عـلی، یك تن از رُسُل بر دوش خویش مُهـر نبوّت نداشتهست جـایی كـه تـو نـمـونـۀ انـسـان كـامـلـی غاصب که حقّ غصب خلافت نداشتهست بی نام تو نوای اذان بـدتر از غِـنـاست در كشوری كه شیعه حكومت نداشتهست در آسـتـان بـیت گِـلـیـن ات نـوشـتـهانـد این شاه، تاج و تخت و عمارت نداشتهست مردی در این جهان به اباالفضل تان قسم انـدازۀ تو رحـم و مـروّت نـداشـتـهست آوای “لافتیٰ”ست كه پیچیده هر طرف یعنی كسی به جز تو فـتوّت نداشتهست از طـرز ضربههای تو فـهـمـیدهایم كه دستی شبـیه دست تو قدرت نداشتهست تنها، به قلب كفر زدن كار حـیدر است اینگونه، هیچ كس دل و جرأت نداشتهست سـرتـا سـر نقـاط جـهـان را گـرفـتهای نامی به قـدر نام تو بـركت نـداشتهست تـنـهــا، به بـارگـاه سلـیـمـانی شـماست جایی كه مور، حسّ حقارت نداشتهست بیچاره آن كسی ست كه برگشته از نجف بیچاره تر كسی ست كه رُخصت نداشتهست شب های جمعه، جز نجف و كربلا، خدا جایی به سر هوای زیـارت نداشتهست
: امتیاز
|
مدح مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
سماوات و زمین گوید: امیرالمومنین حیدر اصول و فرع دین گوید: امیرالمومنین حیدر خـلـیل الله میگـویـد، کـلـیـم الله میگوید و عیسی هم یقین گوید: امیرالمومنین حیدر نه تنها این زمین گوید، نه تنها اصل دین گوید که ختم المرسلین گوید: امیرالمومنین حیدر همه آیـات یزدانی، حروف رمز قـرآنی دمادم یا و سین گوید: امیرالمومنین حیدر زمین و عالم بالا، نبی و حضرت زهرا امـام راستـین گوید: امیرالمومنین حـیدر هـمـه ذریـۀ زهـرا، کـنـار زیـنب کـبـرا و هم روح الامین گوید: امیرالمومنین حیدر چو جبریل امین هر دم، به همراه نبی یکدم پرِ حبل المتین گوید: امیرالمومنین حیدر اگر ویران و آبادم، اگر غمگین اگر شادم دلم شاد و غمین گوید: امیرالمومنین حیدر به دارم گر بیاویزد، و آتش گر به جان ریزد ز پایم تا جبین گوید: امیرالمومنین حیدر تمام عـالـم امکـان، و متن سـورۀ انسان خداجو با یقین گوید: امیرالمومنین حیدر گمانم حضرت داور، میان صحنۀ محشر خطابه اینچنین گوید: امیرالمومنین حیدر
: امتیاز
|
مدح مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
سـر دادهانـد پـای عـلی سـر شناسها چشمان اوست معـدن گوهرشـناسها شـاگرد ” ضربة علیٍ یومُ خندق” اند شـمشـیـر میزنـنـد اگر سـرشـناسها نهج البلاغه رفت به بـازار زرگران سنگ محک زدند به سر زرشناسها تا نـقـطههای خـطبه او رفـت آسـمان شـد پـرسـتـاره دیـدۀ اخـتـر شـناسها هوهوی ذوالفـقـار عـلی را شـنیدهانـد از شـقـشـقـیهاش همه منـبـر شناسها ساقی برای متقیان خطبه خوانده است یعـنی رسـیده دور به سـاغرشناسها نهج البلاغه خـواندم و قـرآن بلد شدم پی بـردهام به حـرف برادر شناسها
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
سـاقی بده پـیـالـه که مـسـتم نـگـار را یک جرعه ماهِ کاملِ شبـهـای تـار را من خـاکِ پــایِ حیـدرِ دُلدل سوار را ای در عـدالت از همه با اعـتـبـار تر در جبـر نیست مثـلِ تو با اخـتـیار تر داده خدا به دستِ خودش ذوالفقـار را قـنبر که شد غلامِ شما غم نداشتهست چون ترسی از عذابِ جهنّم نداشتهست بخشیـــده در نداری خود هم نـدار را چون قلّهای مقابلِ این قـلـوه سنگ ها هرگز نکرده پشت به میدانِ جنگ ها تحـمـیل کرده بـر دلِ دشمـن فرار را فرقی نمیکند چه کسی روبه رویِ اوست در راهِ دوست بسته علی چشم رویِ دوست دیــنِ خــدا گرفـتـه از او اعـتـبـار را هرکس به جنگِ تن به تن آمد خراب شد پیـشِ ابـوتـراب شکسـت و تُـراب شد گردانده است گـردشِ لیلُ النهـــار را در” لیلهالمَبیت ” علی بود و هیچکس روزِ غدیر روزِ” ولی ” بود و هیچکس مـثـلِ عـلـی نداشـتـه ایـن افـتـخـار را پنهان فقط علیست نمایان فقط علیست دریا علیست کوه و بیابان فقط علیست بـایـد که سـجـده کـرد خـداونـدگار را باید به رازِ خلقـتِ این مرد فکر کرد بر آنچه فتنــه با دلِ او کرد فکر کرد امّا چگونه بـشـمرم این بی شمار را؟
: امتیاز
|
مدح مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
من ای ولی شـناسان نشناختم عـلی را این کار نیست آسان، نشناختم عـلی را در خاک جستم او را، ز افلاک آمد آوا عرش است جای جانان، نشناختم علی را شد کعبه زادگاهش، محراب قتلگاهش ز آغـاز تـا به پـایـان نـشناختم علی را گفتم که جبرئیلا جان علی، علی کیست؟ گـفـتـا قـسم به قـرآن نـشناختم عـلی را گفتم علی خدا نیست، گفت از خدا جدا نیست ماندیم هر دو حـیران نشناختم علی را شاهی که تاج سر بود در باغ کارگر بود این دید و گفت سلمان نشناختم علی را قـنبر لباس نو داشت حیدر ردای کهنه بنگر غـلام و سلطان نشناختم علی را نان جوین غذایش، گردون به زیر پایش او را فـرشته دربـان، نشناختم علی را گـفــتـم اگـر بـگـویـم دردم دوا نـمـایـد نـاگـفـته کـرد درمـان نشناختم علی را دنبال او دویـدم، بـشـناسـمـش، شـنـیدم هرگـز ندارد امکـان، نشناختم علی را نجوای غـیرت الله با آب بود و با چـاه می گفت راز پنهان... نشناختم علی را شیری که لافتی بود فتّاح غزوهها بود مظلوم بود به دوران، نشناختم علی را در خانه اش نشاندند، بر مسجدش کشاندند نشکست عهد و پیمان، نشناختم علی را راندند از بر او را، خواندند کافر او را بـود اولـین مسـلـمان نـشناختم علی را توصیف او "کلامی" در شعر ما نگنجد ما مور و او سلیمان، نشناختم علی را
: امتیاز
|
مدح مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
نه هر آشفته دلی بیسر و سامان علیست هر که سلمان علی بود مسلمان علیست خلق مسکـین و یـتـیم ند و اسیـرند هنوز چارهشان جرعهای از سورۀ انسان علیست اولـیـن آیــۀ قــرآن عـلـی فــاطـمـه بـود پـس کجـا آیـۀ پـایـانی قــرآن عـلـیست صبح فـردا که همه عـالم و آدم جـمعـند کفر و ایمان همه شرمندۀ میزان علیست عرش و لوح و قلم و کرسی و ملک و ملکوت همگی یک طرف و یک طرف ایمان علیست راه را گـم نکـنـد خواهـش مـردم نـکـند در شب حادثه دستی که به دامان علیست از دم صـبـح ازل یـکـسـره تـا شـام ابـد هر که در سلک وجود آمده مهمان علیست
: امتیاز
|
مدح مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
پسرم گـفت عـلی و پـدرم گـفـت عـلی مادرم یکسره از پشت سرم گفت علی حکم کامل شدنم بود که یک نیمۀ من؛ گفت یا فـاطـمه نـیـم دگـرم گـفت عـلی یا علی گشت عصای پدرم طوری که وقت برخاستن از جا پـسرم گفت علی نَـفْـس را از درِ تـهـدیـد بـه راه آوردم دید از جان خودم میگـذرم، گفت علی شد کـریم دو جهـان بین خـدایـان کَـرَم حسن ازبسکه به هنگام کَرَم گفت علی میتوانست که صرف خط و ابرو بشود ای بنازم به خودم چون هنرم گفت علی
: امتیاز
|